سفرنامه مشهدی آوین
شب میلاد امام علی(ع) دایی اومد دنبالمون تا بریم دد که من تو ماشین خوابم برد،همین که بیدار شدم دیدم یه جای جدید هستم هنوز با این جای جدید آشنا نشده بودم که سوار اتوبوس شدیم و رفتیم پیش یه موجود خیلی بزرگ که مامانی گفت اسمش هواپیماست و اینجا بود که اولین سفر من آغاز شد در این سفر که من برای پابوس امام رضا (ع) عازم مشهد شده بودم مامانی،بابایی و خاله نجمه من رو همراهی میکردن محلی که ما مستقر شده بودیم چند تا سرگرمی برای من داشت که توی عکس مشاهده میکنید ...