آوينآوين، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

خنده کن بی پروا،خنده هایت زیباست

سفرنامه مشهدی آوین

شب میلاد امام علی(ع) دایی اومد دنبالمون تا بریم دد که من تو   ماشین خوابم برد،همین که بیدار شدم دیدم یه جای جدید هستم     هنوز با این جای جدید آشنا نشده بودم که سوار اتوبوس شدیم و رفتیم   پیش یه موجود خیلی بزرگ که مامانی گفت اسمش هواپیماست     و اینجا بود که اولین سفر من آغاز شد   در این سفر که من برای پابوس امام رضا (ع) عازم مشهد شده بودم   مامانی،بابایی و خاله نجمه من رو همراهی میکردن   محلی که ما مستقر شده بودیم چند تا سرگرمی برای من داشت که   توی عکس مشاهده میکنید      ...
26 ارديبهشت 1393

آوین270 روزه شد

تولد 9ماهگی دختر طلا هم برگزار شد         فسقلی خیلی شیطون بلایی میکنه و عاشق تابش هست و اجازه نمیده   کسی به اون دست بزنه       وروجک ما وسایل خونه و گیاهان رو بیشتر از اسباب بازیهاش دوست داره                                                        ...
20 ارديبهشت 1393

اندر احوالات نه ماهگی

قند عسل حسابی شیرین زبون شده و از صبح که بیدار میشه شروع به   صحبت کردن میکنه.ماما،بابا،دد،به به،گَگَ از جمله کلماتی هستن که بیشتر   میگه و از بین این کل مات ماما و بابا رو میشناسه   فسقل مامانی عاشق نون و آب هست و تا لیوانش رو میبینه سر از پا   نمیشناسه   پرتقال و ماست چیزایی هستند که اگر ببینه و بهش نرسه غوغا به پا میکنه   کلاغ پر،لی لی حوضک و دالی از جمله بازیهایی هست که عروسکم بلده   و خیلی بامزه بازی میکنه   وقتی که براش کتاب شعر میخونیم جوجو هم با صدای بلند شروع به   خوندن میکنه   ...
17 ارديبهشت 1393
1